ایلیاایلیا، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 10 روز سن داره

ایلیا و ویانا

خاطره ایلیا با مامانش

وقتی ایلیا با بابا وحید به سالن ورزشی شریعتی برای بازی فوتبال می رفتند من هم با آنها بودم چون ویانا مریض بود خانه مامانی فرشته و قرار بود ما بعد از فوتبال آنها به خانه مامانی و بابایی بریم خلاصه من پشت در سالن داخل ماشین بودم و چون که نگران ایلیا بودم که نکنه آنجا سرد باشد و با عوض کردن لباسش سرما بخورد ایلیا از داخل سالن به من زنگ زد و گفت مامان اینجا هوا گرمِ و من خوبم و بعد گفت : (مامان اینجا محیط مردونه است تو همونجا بمون تا من بیام تو نیایی ها) خلاصه من از غیرت و نگرانی پسرم بخاطر مامانش خیلی خوشحال شده بودم و وقتی برگشت و گفت ممان یک عالمه گُل زدم بغلش کردم و کلی بوسیدمش ...
24 آذر 1392
1